از جمله : آیین ها در موقع کار : 1- مراسم حشر : آیین کهن لای روبی بستر رودخانه هیرمند است که حاکی از یک نوع تعاون و همبستگی منطقه ای و تبلور عینی اتحاد در حل معضلات است که هنوز هم در منطقه انجام می گردد. 2- مراسم جشن گندم : جشن و پایکوبی به مناسبت برداشت گندم و شکرگذاری از درگاه ایزد ممنان است که با رقص و پایکوبی خاص سیستانی برای هر تازه واردی بسیار جذّاب میباشد. - آیینهای مذهبی : عید فطر، عید غدیر، عید قربان و مبعث پیامبر صلوات الله علیه، تولد حضرت علی علیه السلام، مراسم آیینی نمه شعبان که مردم در این روز به زیارت اهل قبور رفته و یک نوع شیرینی محلی به نام چلبک درست میکنند، مراسم سحر خوانی و رمضان خوانی در شبهای ماه مبارک رمضان و مراسم عزاداری در ماه محرم با اجرای تعزیه و سوگواری. - آیین های ملی : نوروز و جشن سیزده بدر مردم به زیارت کوه خواجه و سایر زیارتها می روند، جشن می گیرند و شادی می کنند، مراسم آیینهای بسیار زیبایی نیز در هنگام تولد و ازدواج اجرا میگردد. ادبیات شفاهی ضرب المثلها، چیستان، افسانه های کهن، داستانهای حماسی و اشعار محلی است که ریشه در اعتقادات و باورهای سنتی و اصیل مردم دارد. امروز نيز، عاشقاني سرفراز و سراپا ايثار، پرچم فرهنگ و تمدن و تاريخ سيستان را برافراشته اند و داعيه پاسداري از اين سرزمين آغشته به عطر شهيدان را دارند كه به سلاح انديشه و علم و تقوا، دل و جان را زيور داده اند و اين نامهاي عزيز و ارجمند را مي توان درميان صدها استاد دانشگاه و فرزانه و خطيب و فرهيخته و طبيب و پژوهنده و شاعر و اديب و مورخ معاصر سيستان كه مبدا تحول در اين گوشه از ميهن تابناك اسلامي شده اند جستجو كرد. قالی بافی قالی بافی: شروع قاليبافی در سيستان به دو هزارسال پيش برمی گردد که اقوام سکايی در دشت زرخيز سيستان ساکن شده و به کشاورزی پرداختند و بافندگی خود را همچنان حفظ کردند. قوم مذکور در قرن پنجم ق.م. قالی و گليم می بافتند و نمد توليد می کردند و از گورهای آنان در شمال آلتايی واقع در سيبری، قالی، گليم و نمد به دست آمده است. در نوشته های اوايل دوره اسلامی، سيستان دارای بهترين بافته های ابريشمی و پشمی بوده است. شهرت بافته های سيستان در آغاز دوره اسلام نشان از سابقه طولانی و درخشان قالی بافی در منطقه دارد. کشف "قالی پازيريک" نشان می دهد که اين قالی توسط اقوام سکايی بافته شده است و به جرأت می توان گفت سکاها نخستين کسانی بودند که بافته هايی بسيار زيبا از خود به جای گذاشته اند. طرحهای قالی سيستان شبيه به نقش های ترکمن است و نقش های اصيلی چون بلوچی، مددخانی، فتح اللهی و غيره که در اکثر نقاط ايران شناخته شده و در استان های کرمان، خراسان و مازندران مشتری های قديمی دارند. طرحهای مذکور بدون داشتن طراح و نقاش، به صورت ذهنی از نسلی به نسلی ديگر منتقل شده اند. قالی بافان سيستانی به واسطه زندگی غير ساکن از دارهای افقی استفاده می کردند ولی در حال حاضر دارهای آنان به دارهای عمودی تغيير يافته است. گليم بافی:از ديگر رشته های مهم صنايع دستی که هم در سيستان و هم در بلوچستان رايج است، گليم بافی است. گليم بيشتر توسط زنان چادرنشين که دامدارند، بافته می شود که از پشم دامهای خود برای مواد اوليه گليم بهره می برند. نقشهای گليم اکثراً سنتی و بدون طرح و الگو است و بيشتر از نقش های سوزندوزی بلوچ استفاده می شود، رنگهای مورد مصرف در مايه تيره است و رنگهای مشکی، زرشکی و قرمز و اندکی رنگ سفيد يا زرد به کار می رود. سوزندوزی: بدون ترديد سوزندوزی بلوچ را بايد در زمره يکی از اصيل ترين و جالب ترين رشته های صنايع دستی کشور به حساب آورد که آوازه شهرتش به فرسنگها دورتر از اين خاک نيز رسيده و مردم بسياری از نقاط مختلف جهان، بلوچستان را به پشتوانه آن می شناسند. هنر ظريف و پر سابقه ای که هيچکس به درستی نمی داند از چه زمانی در ايران شروع شده است. آنچه مسلم است تقريباً تمامی زنان و دختران بلوچ که در فاصله سنی چهار تا چهل سالگی (و حتی گاه تا شصت سالگی)، دست اندر کار آن به حساب می آيند. در زندگی ساده و به دور از تجمل زنان بلوچ، شايد مهمترين وسيله تزئين لباس همين سوزندوزی است. اگر از آنان بپرسيد از چه زمانی پيراهن خود را سوزن دوزی می کنند، آن را وصيت پدران خود می دانند و مانند هر هنر قومی نمی توانند منشأ آنرا تعيين کنند. سوزندوزان بلوچ با نقش گل ها و بوته ها و ترکيب رنگ ها، طبيعت رنگين و زيبايی آفريده و جهانی ساخته اند که در انديشه و خيالشان شکل می گرفته است. طبيعت را آن چنان که دوست داشته و می خواسته اند ترسيم کرده اند، نه به آن شيوه و شمايلی که وجود دارد. پيراهن بلوچ با چهار قطعه تزئين يافته است که عبارتست از يک قطعه پيش سينه، دو قطعه سرآستين و قطعه ديگر که در زير پيش سينه به طور عمودی تا پايين پيراهن دوخته می شود و جيب يا در اصطلاح محلی "گوپتان" ناميده می شود. سوزندوزی بلوچ به صورت پيش سينه، جيب، سرآستين، پادامنی، سجاده، نوار، کراوات، کمربند، کوسن، دستمال، روميزی، پرده، سفره، اشارپ و پارچه کلهمک آباژور ارائه می شود. از طرحهای اصيل مورد استفاده در سوزندوزی بلوچ می توان از طرحهای گل سرخ، چشم ماهی و مرواريد نام برد. پريوار دوزی و توردوزی نيز از ديگر انواع رودوزيهای بلوچستان است. خامه دوزی: خامه دوزی بسيار شبيه سوزندوزی بلوچ است با اين تفاوت که در آن فقط از نخ سفيد يک رنگ استفاده می شود. اين هنر تنها در روستاهای سيستان رواج دارد. محصولات خامه دوزی شامل عرقچين، لباس، پيش سينه، جانماز، روميزی و ... است، که اکثراً برای افراد مسن خاص تهيه می شود. سياه دوزی:نوع ديگر سوزندوزی در سيستان، سياه دوزی است که در آن از نخ سياه ابريشم استفاده می شود و روی لباس مورد استفاده قرار می گيرد. خامه دوزی و سياه دوزی تنها جنبه خود مصرفی داشته و فقط بين اهالی سيستان خريد و فروش می شود. سکه دوزی: تنها مورد ديگر تزئين منازل بلوچ و خانواده های بلوچ پس از سوزندوزی، سکه دوزی بلوچ است. سکه دوزی را يا به ديوار می آويزند و يا جهت تزيين روی رختخواب می اندازند و يا در عروسی ها به گردن شتر می آويزند. به جهت وجوه اشتراک فراوانی که بين اهالی بلوچستان ايران با اقوام ساکن در کشورهای مجاور منطقه از نظر قومی، نژاد، زبان و فرهنگ وجود دارد، مشابهت هايی هم در هنرهای دستی ساکنين اين مناطق وجود دارد که امری کاملاً طبيعی است. بهمين دليل تشابهاتی بين سکه دوزی بلوچ ايران با محصولات هند و پاکستان وجود دارد. سفالگری:کلپورگان مرکز توليد نوعی سفال در بلوچستان است که در 30 کيلومتری شهرستان سراوان واقع شده و نوع خاص سفال کلپورگان در ايران کاملاً مشخص است و شباهتی از نظر توليد و رنگ به سفالهای ديگر مناطق ايران ندارد. سفال کلپورگان توسط زنان بلوچ و به صورت کاملاً ابتدايی توليد می شود. در ساخت سفال، مردان فقط وظيفه حمل خاک از تپه تا محل سفالگری و آماده کردن گل را به عهده دارند و تمامی مراحل ساخت همانطور که گفته شد توسط زنان انجام می گيرد. گل با دست زنان سفال ساز شکل می گيرد و تراش داده می شود و با سياه قلم تزيين می شود. نقش ها ساده و هندسی است. مصنوعات ساخته شده شامل: ديگ، سينی، کوزه، قليان، گلدان، ليوان، قوری، مجسمه حيوانات و ... است باورهای سیستانی گوشه هائی از باور های عامیانه مردم سیستان در ارتباط با حیوانات : • اگر بلبل آواز بخواند، مهمان می رسد . • نگاهداری (در قفس انداختن) کبوتر، بد شگون است . • اگر پلپلاسی (پرستو، چلچله) خودش به خانه آمد و لانه ساخت، خوش یمن است . • خراب کردن لانه پلپلاسی، بد یمن است . • اگر مرغ خود را تکان دهد، میهمان می رسد . • اگر مرغی تخم دو زرده کرد، به فال نیک می گیرند . • اگر گاو پای خود را تکان دهد، باران خواهد آمد . • اگر هنگام سفر روباهی را ببینند و این روباه درنگ کند و صورت خود را به مسافر نشان دهد، این سفر را خوش یمن می دانند . • آمدن باران به هنگام آفتاب، نشانه آن است که گرگی دارد می زاید . • اگر کسی آب روی سگ بریزد، زگیل در می آورد . • اگر سگ در خانه باشد، جن جرئت ورود را ندارد . • اگر کسی جز مرغ و خروس حیوان دیگری را کیش گفت، به خانه اش میهمان می رسد . کشک زرد کشک زرد (کشک زابلی) : مخلوطی تخمیر و خشك شده از بلغور گندم، ادویه، زرد چوبه و دوغ است . این مجموعه را به مدت یک هفته الی ده روز در کیسة نخی میگذارند، سپس آن را درآورده و پس از ورزدادن، پودر میکنند. کشک زابلی به صورت یک غذای کامل و مقوی در مدت کوتاهی طبخ میشود. برای مصرف، مقداری ازآن را با روغن و پیاز سرخ می کنند، سپس رویش آب می ریزند و می گذارند تا بجوشد . آچار : آچار ترکیبی است از خمیر: پیاز، آرد گندم جوشیده و زردچوبه. آچار به شکل دایرههای کوچک، خشک و به نخ کشیده میشود و به انواع خورشها، طعم و لعاب میدهد ضرب المثل های سیستانی انسان وقتي پاي صحبت مردم سخنورخوش بيان وخوش ذوق ودرعين حال محروم سيستان مينشيندوبه ضرب المثل هاي رايجي كه درحين گفتار متكلم مطرح ميشودگوش فراميدهد چنان شيفته وفريفته وي ميشودكه گويي سعدي شيرين سخن رادرپيش روداردالبته مطرح نمودن ضرب المثل درادبياتكشورپهناورايران مصطلح است امااصالت نظم ونثر فارسي قديم درتكلم رايج سيستانيهابه نحوچشم گيري محفوظ وبرقرارمانده واين باب سخنوري كه مطلوب سرزمين سيستان است نسل به نسل تابه امروزنقل قول شده وميراث گرانبهاي سيستانيهاگرديده است كه خودجاي بسي تاني ومباهات است.گرچه ضرب المثلهاي مندرج زيراندكي ازدرياي مواج ادبيات سيستان است معذالك صحت مدعاي ماراثابت ميكندوازطرفي اين مطلب ميتواندمنشايي باشدمحض اطلاع سيستوني هايي كه قلبامشتاق اصل ونسب وشجره خويش ميباشندلكن ازآن كم اطلاع وغافل اندباشدكه خوانندگان ازاين گنجينه گرانبهاتوشه اي ببرندواصالت نياي خود راپاس دارند . هركَه صَبركُنَه خوارِنْمِشو كسي كه صبوراست خواري وتنگدستي رالمس نمي كند. هركَه صبردارَه گنج دارَه صبرنزدهركسي بمانندگنج است مُلْكِ خداتنگ نِيَهْ پُويِ گَدالَنگ نِيَه براي گداي تندرست وصحت العضو ملك خدابسياراست گَدااگَه وَتختِ شائي بَرشيِنَه بازگَدايَه ميخواهدعقده گدازاده رابرساندولي عكس آنهم ثابت شده اَمقه بْكاركِه بِتْني دْروكُني كارنيكوكردن ازپركردن است نيك راخوبي وبدرابدي بود كَسِي كِه دارَه خيِ نادارقومي نْدارَه ثروتمندقوم وخويش نمي شناسدياسوارراغم پياده نيست طْمَع كارشوبِي شُمْ مِي مُونَه طمع بيش ازحدممكن است فاجعه آفرين باشد بارِكَجْ وَسَرْنْمِي رِيَه باركج به منزل نرسديادروغگورسواشود باكَلُوبْسازُووَدِه بْتازْ ضرب المثل معروف كه باكدخدا(كلان)بسازوبه ده بتاز اُوبارِشْ وَدَنِ گُربِه سْيَه نِيَه اگرگربه سياه بگويدباران نبارد دِنْدُونِ اسبِ پِش كَشَ نْمِشْمارِه پيش كش به مفهوم شيربهاست مقصوداينست كه اگر اسب اهدايي پيرباشدسن وسالش راروي دندان نگاه نكنندكه كسرشان باشد كِشْت وكارِپِدَرُودرُوداسِ فَرزِنْدونَه مشت نمونه خرواراست هرچه هستيم پدران ماهمين بودندويا
نظرات شما عزیزان: